ترجمه مقاله

مشاحت

لغت‌نامه دهخدا

مشاحت . [ م ُ شاح ْ ح َ ] (از ع ، اِمص ) گیر و دار. مباغضت . خصومت . دشمنی . بخل و کینه : میان فایق و بکتوزن مشاحتی قدیم قایم بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 186). اگرچه به ظاهر مظاهرت ناصرالدین میکرد، مقصد باطن او قصد ابوعلی بود و انتقام مشاحتی را که در قدیم میان ایشان قایم بود.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 239). و رجوع به مشاحة شود.
ترجمه مقاله