مسطرهلغتنامه دهخدامسطره . [ م ِ طَرَ ] (ع اِ) مسطرة. خطکش . ستاره . مسطر : آن را کن آفرین که چنین قصرت آفریدبی خشت و چوب و رشته و پرگار و مسطره .ناصرخسرو.