ترجمه مقاله

مستهل

لغت‌نامه دهخدا

مستهل . [ م ُ ت َ هََ ل ل ] (ع ص ) شمشیر که از غلاف کشیده باشند. || هلال که هویدا شده باشد. (از اقرب الموارد). ماه نو نمودار و آشکار. (ناظم الاطباء). || (اِ) مستهل شهر؛ اول آن . غره ٔ آن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چون عزم کردند به تاریخ نهادن هجرت از مستهل محرم گرفتند. (مجمل التواریخ و القصص ).
ترجمه مقاله