ترجمه مقاله

مستطار

لغت‌نامه دهخدا

مستطار. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استطارة. پرانیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ترسیده . ترسانیده . || بسرعت رانده شده چنانکه اسب . (منتهی الارب ). || فرس مستطار؛ اسب تیزرو. اسب تیز رانده شده . || پراکنده و متفرق . || بردمیده (روشنی صبح ). (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || منتشرشده (فجر). (منتهی الارب ). || برونق افزوده (بازار). || دیوار شکافته و ترک برداشته . || شمشیر بسرعت برکشیده از نیام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استطارة شود.
ترجمه مقاله