مستصعب
لغتنامه دهخدا
مستصعب . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصعاب . سخت شمارنده و سخت یابنده کاری را. (اقرب الموارد). || کاری که سخت و دشوار شده باشد، فعل آن بصورت لازم و متعدی به کار می رود. (اقرب الموارد). دشوار. (آنندراج ). سخت . رجوع به استصعاب شود.