ترجمه مقاله

مستشیط

لغت‌نامه دهخدا

مستشیط. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استشاطة. نیک خندنده . (منتهی الارب ). افراطکننده در خندیدن . (اقرب الموارد). || شتر فربه . (منتهی الارب ). فربه از بین شتران . (اقرب الموارد). || کبوتر شادمان در پرواز. (منتهی الارب ). کبوتری که با چابکی پرواز کند. (اقرب الموارد). || برافروخته از خشم و غضب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || کسی که کار بر وی سبک باشد و زود ازآن برآید. (ناظم الاطباء). و رجوع به استشاطة شود.
ترجمه مقاله