ترجمه مقاله

مستربع

لغت‌نامه دهخدا

مستربع. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرباع : رجل مستربع بعمله ؛ مرد شکیبا و قوی وبخودی خود به کاری ایستاده شونده . (منتهی الارب ). || ریگ توبرتو نشسته . || غبار بلندشده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتر قوی بر سیر. (منتهی الارب ). رجوع به استرباع شود.
ترجمه مقاله