مستخف
لغتنامه دهخدا
مستخف . [ م ُ ت َ خ َف ف ] (ع ص ) سبک داشته . سبک شمرده شده . || بی ارزش . پست :
که مرا این علم آمد زان طرف
نی ز شاگردی سحر مستخف .
فوقی آنجاست از روی شرف
جای دور از صدر باشد مستخف .
و رجوع به استخفاف شود.
که مرا این علم آمد زان طرف
نی ز شاگردی سحر مستخف .
مولوی (مثنوی ).
فوقی آنجاست از روی شرف
جای دور از صدر باشد مستخف .
مولوی (مثنوی ).
و رجوع به استخفاف شود.