ترجمه مقاله

مستحفر

لغت‌نامه دهخدا

مستحفر. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحفار. جوی سزاوار کندن . (ناظم الاطباء). جویی که وقت حفر آن فرارسیده باشد. (اقرب الموارد). رجوع به استحفار شود.
ترجمه مقاله