ترجمه مقاله

مراسة

لغت‌نامه دهخدا

مراسة. [م ُ راس ْ س َ ] (ع مص ) با کسی چیزی را ابتدا کردن یا با کسی به حاکم شدن . (از منتهی الارب ): راسه ؛ فاتحه . (اقرب الموارد). راسّه بالامر؛ فاتحه به . (متن اللغة).
ترجمه مقاله