ترجمه مقاله

مرابطة

لغت‌نامه دهخدا

مرابطة. [ م ُ ب َ طَ ] (ع مص ) به دربند مقیم شدن .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 88). به ثغر مقیم شدن . رباط. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). ملازمت نمودن جای درآمدن دشمن . (از منتهی الارب ). سرحدداری . ملازمت سرحد خصم . (یادداشت مؤلف ). اسبان را در رباط مرزی آماده و مهیا نگه داشتن و ملازم مرز و جهاد بودن ؛ فهو مرابط. (از متن اللغة). نگاهبانی سرحد. (فرهنگ فارسی معین ) : اما مرابطه در سبیل خدای تعالی در وی فضل بسیار است . (ترجمه ٔ النهایه ٔ طوسی ، از فرهنگ فارسی معین ). || مواظبت کردن بر امری . رباط. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نگاه داشتن . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله