ترجمه مقاله

مدق

لغت‌نامه دهخدا

مدق . [ م ُ دِق ق ] (ع ص )آنکه می کوبد و نرم می ساید. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادقاق . رجوع به ادقاق شود. || باریک گرداننده . (آنندراج ). آنکه باریک می کند. (ناظم الاطباء). || آنکه دقت و باریک بینی بکار برد. که دقیق و باریک بین است .
- مدق شدن ؛ دقت کردن در امری . باریک شدن و دقیق شدن در موضوعی .
ترجمه مقاله