ترجمه مقاله

مدرجة

لغت‌نامه دهخدا

مدرجة. [م َ رَ ج َ ] (ع اِ) راه و جای رفتن . (دستورالاخوان ). جای رفتن و گذشتن . (منتهی الارب ). مَدرَج . دَرَج . مذهب . مسلک . (متن اللغة). || جای بالا رفتن . (ناظم الاطباء). راه های دشوارگذر کوهستانی . الثنیة الغلیظة بین الجبال . ج ، مدارج . (متن اللغة). رجوع به معنی قبلی و بعدی شود. || وسیله و روشی که برای ترقی شخص به کار رود. ج ، مدارج . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) ارض مدرجة؛ زمینی بسیاردراج . (مهذب الاسماء). زمین دراجناک . (منتهی الارب ). که در آن دراج فراوان باشد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله