ترجمه مقاله

مخاض

لغت‌نامه دهخدا

مخاض . [ م َ / م ِ ] (ع مص ) (از «م خ ض ») درد زه خاستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).درد زه گرفتن زن و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) :
ذکر حمل مریم و نخل و مخاض
ذکر یحیی و زکریا و ریاض .

مولوی (مثنوی ).


|| نزدیک به زادن رسیده شدن . (منتهی الارب ). نزدیک به زادن رسیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || باردار شدن . مخضت الشاة؛ باردار شد آن گوسفند. (ناظم االاطباء).
ترجمه مقاله