ترجمه مقاله

مجدالدین

لغت‌نامه دهخدا

مجدالدین . [ م َ دُدْ دی ] (اِخ ) افتخار الحکما ابوالسحری صندلی ، عوفی او را از جمله ٔ شاعران خراسان بعد از عهد سلطان سنجر و امیر معزی ذکر کرده است . از اوست :
ای چو دل رفته ز ما چون جان بر ما آمده
همچو دل زین روی جان را بر تو سودا آمده
ای خرامیده ز پیشم با بنا گوش چو سیم
با خطی در گرد سیم از مشک سارا آمده ...
و رجوع به لباب الالباب چ لیدن ج 2 ص 334 شود.
ترجمه مقاله