ترجمه مقاله

متوقف

لغت‌نامه دهخدا

متوقف . [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- متوقف در امری ؛ مردد در آن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- متوقف شدن ؛ درنگ کردن . در جائی ایستادن .
- || (در تداول بازار) ورشکسته شدن . از عهده ٔ پرداخت تعهدات برنیامدن .
- متوقف شدن کار یا کارخانه و جز اینها ؛ تعطیل شدن آن .
- متوقف کردن ؛ بدرنگ واداشتن . در محلی وادار به ایستادن کردن کسی یا چیزی را.
- متوقف کردن کار یا کارخانه و جز اینها ؛ تعطیل کردن آن .
|| ثابت مانده برچیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ثابت . (آنندراج ). ساکن و بی حرکت مانده و ایستاده و ثابت و استوار. (ناظم الاطباء). ایستاده . ساکن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بازایستاده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).متردد و دو دل و منتظر و نگران . (ناظم الاطباء) : و من ضعیف در موقف قصور و تقصیر واقفم و در منزل عجز متوقف و به قلت بضاعت و قصور صناعت معترف . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 16). || چشم دارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به توقف شود.
ترجمه مقاله