ترجمه مقاله

متحیروار

لغت‌نامه دهخدا

متحیروار. [ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] (ق مرکب ) حیران . آشفته . سرگردان : متحیروار بخانه درآمد. (سندبادنامه ص 108).و رجوع به ترکیب «متحیرکردار» ذیل ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله