ترجمه مقاله

مبصر

لغت‌نامه دهخدا

مبصر. [م ُ ص َ ] (ع ص ) دیده شده . (ناظم الاطباء) :
خدای مبدع هرچ آن ترا به وهم و به حس
محاط و مدرک و معلوم و مبصر است و مشار.

ناصرخسرو.


بی نهایت بود بحر، این اختلاف
از بصر آمد نه از مبصر رسید.

عطار(از فرهنگ فارسی معین ).


|| تابان ودرخشان و روشن . ج ، مبصرات . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله