مالیخ
لغتنامه دهخدا
مالیخ . (اِ) به معنی مالیخولیا است که کوفت و خلل دماغی و سودا و خیال خام باشد. (برهان ). مالیخولیا. (ناظم الاطباء). مخفف مالیخولیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مالیخ کاخ پخته بد اندر دماغ خویش
زان کاخ خویشتن را گنده دماغ کرد.
و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
مالیخ کاخ پخته بد اندر دماغ خویش
زان کاخ خویشتن را گنده دماغ کرد.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
و رجوع به ماده ٔ بعد شود.