ماروت
لغتنامه دهخدا
ماروت . (اِخ ) فرشته ای است نگونسار در چاه بابل . (ترجمان القرآن ). لغت اعجمی است . (المعرب جوالیقی ص 317). نام فرشته ای ، لغت اعجمی است یا مشتق از مروتة. (منتهی الارب ). نام فرشته ای که رفیق هاروت باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : یعلمون الناس السحرو ما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و مایعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة. (قرآن 102/2).
چو هاروت و ماروت لب خشک از آن
ابر شط و دجله مرآن بدنشان را.
بخواندی قصه ٔ هاروت و ماروت
حدیث خاتم و دیو و سلیمان .
همچو هاروت و چو ماروت آن دو پاک
بسته اند اینجا به چاه سهمناک .
همچو هاروت و چو ماروت شهیر
از بطرخوردند زهر آلوده تیر.
همچو هاروت چو ماروت از حزن
آه می کردم که ای خلاق من .
از خطر هاروت و ماروت آشکار
چاه بابل را بکردند اختیار.
و رجوع به هاروت در همین لغت نامه و ترجمه ٔ تفسیر طبری چ حبیب یغمایی ج 1 صص 95-98 شود.
چو هاروت و ماروت لب خشک از آن
ابر شط و دجله مرآن بدنشان را.
ناصرخسرو.
بخواندی قصه ٔ هاروت و ماروت
حدیث خاتم و دیو و سلیمان .
ناصرخسرو.
همچو هاروت و چو ماروت آن دو پاک
بسته اند اینجا به چاه سهمناک .
مولوی .
همچو هاروت و چو ماروت شهیر
از بطرخوردند زهر آلوده تیر.
مولوی .
همچو هاروت چو ماروت از حزن
آه می کردم که ای خلاق من .
مولوی .
از خطر هاروت و ماروت آشکار
چاه بابل را بکردند اختیار.
مولوی .
و رجوع به هاروت در همین لغت نامه و ترجمه ٔ تفسیر طبری چ حبیب یغمایی ج 1 صص 95-98 شود.