ترجمه مقاله

مئق

لغت‌نامه دهخدا

مئق . [ م َ ءِ ] (ع ص ) کودک هکه زننده ٔ گریان و در مثل است : انت تئق و انا مئق فکیف نتفق . چون دو کس در اخلاق مختلف باشند این مثل را گویند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کودک هکه زده شده در گریستن . (از منتهی الارب ). طفل به سکسکه افتاده گاه گریستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || گریان . (نصاب ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله