ترجمه مقاله

لک زدن

لغت‌نامه دهخدا

لک زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نقطه یا نقطه نقطه رنگ رسیدگی در انگور و خرما و جز آن پدید آمدن ، و عرب لک زدن خرما را توکیت گوید. رسیدن و پخته شدن نقطه ای از میوه . جزئی از آن شیرین شدن . پیدا آمدن رسیدگی و شیرینی در جزئی از میوه و پیدا آمدن لک در انگور، یعنی شیرین و شفاف شدن نقطه ای از حب انگور و خال افتادن در آن . لک افتادن در آن . انگور در هفدهم لک میزند (گویا هفدهم سرطان ). || لک زده بودن دل یا جگر برای چیزی یا پول ؛ سخت دوستدار و مشتاق آن بودن . بسیار خواهان آن بودن . نهایت آرزومند آن بودن . || پیدا آمدن نقطه ای بگردیده و گندیده در میوه چون خربزه و هندوانه و جز آن . لک برداشتن .
ترجمه مقاله