لؤلؤ شدن
لغتنامه دهخدا
لؤلؤ شدن . [ ل ُءْ ل ُءْ ش ُدَ ] (مص مرکب ) به صورت لؤلؤ درآمدن :
چون صدف امید میدارم که لؤلوئی شود
قطره ای کز ابر لطفم در دهان افکنده ای .
چون صدف امید میدارم که لؤلوئی شود
قطره ای کز ابر لطفم در دهان افکنده ای .
سعدی .