لوح دیوان
لغتنامه دهخدا
لوح دیوان . [ ل َ / لُوح ِ دی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لوحچه که بر سر دیوان ها از طلا یا از رنگ سازند. (آنندراج ) :
بس که دارد طبع ارباب سخن افسردگی
میدهد هر لوح دیوان یاد از لوح مزار.
بس که دارد طبع ارباب سخن افسردگی
میدهد هر لوح دیوان یاد از لوح مزار.
شفیع اثر.