ترجمه مقاله

لقاطات

لغت‌نامه دهخدا

لقاطات . [ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ لقاطة : محمولاتی که با ایشان بود به کلی برگرفت و باقی لقاطات قوم و بقایای سیف بگریختند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). تا روز چهارم که تمامت لشکریان و حشریان برآمدند و بقایای لقاطات آن را غارت کردند. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله