لطف ا
لغتنامه دهخدا
لطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ )متخلص به لطف از مردم بخارا. طبیعتش به لطیفه گویی مایل بود و شغل قضا و مدرسی داشت . این بیت او راست :
عید است چرا کشته ٔجانان نشود کس
حیف است که عید آید و قربان نشود کس .
عید است چرا کشته ٔجانان نشود کس
حیف است که عید آید و قربان نشود کس .
(از قاموس الاعلام ترکی ).