لت لت
لغتنامه دهخدا
لت لت . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره :
جغد که با باز و با کلنگان پرد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت .
... دارد چو... خواجه ش لت لت
ریشی دارد چو ماله آلوده به بت .
جغد که با باز و با کلنگان پرد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت .
عسجدی .
... دارد چو... خواجه ش لت لت
ریشی دارد چو ماله آلوده به بت .
عماره (از لغت نامه ٔ اسدی ).