ترجمه مقاله

لب گردان

لغت‌نامه دهخدا

لب گردان . [ ل َ گ َ ] (ن مف مرکب ) حوض و کاسه و مانند آن که لبهای مایل به شیب داشته باشد.
- لب گردان کردن حوض ؛ پر کردن حوض از آب چنانکه از سرش بگذرد. (آنندراج ) :
فرش در ایوان جنت بلکه در راه افکنید
حوض کوثر را لبالب بلکه لب گردان کنید.

سعید اشرف (از آنندراج ).


ترجمه مقاله