ترجمه مقاله

لاغر

لغت‌نامه دهخدا

لاغر. [ غ َ ] (اِخ ) دیهی است به شش فرسنگی میانه شمال و مغرب خنج . (فارس نامه ٔ ناصری ). نام محلی بر سر راه شیراز و سیراف (طاهری حالیه )از راه فیروزآباد میان کارزین و کرّان . و آن از نواحی کارزین است و گرمسیر است و هوا و آب ناموافق و درختان خرما و مردمان راه زن و در این دو جای (لاغر و کهرچال ) جامع و منبر نیست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 140و 102 و 163). دهی از دهستان خنج . بخش مرکزی شهرستان لار واقع در 131 هزارگزی شمال باختری لار. نزدیک رودخانه ٔ قره آغاج . دامنه . گرمسیر و مالاریائی . دارای 124تن سکنه ٔ شیعی ، فارسی زبان . آب آن از رودخانه و چاه ،محصول آن غلات و مرکبات . شغل اهالی زراعت و باغداری و راه آنجا فرعی است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
ترجمه مقاله