ترجمه مقاله

لاذن

لغت‌نامه دهخدا

لاذن . [ ذَ ] (اِ) لادن . رجوع به لادن شود. رطوبتی است که به پشم و ریش بز و سم آن نشیند. وقتی که گیاه قیسوس یا قستوس را چرا کند. آنچه در موی چسبد نیکوتر است . نافع نزلات و سرفه و درد گوش و مسخن و ملین و مفتح سدد و دهن رگها و مدّر بول و حیض . و آنچه در سم وی آویزد. دردی و زبون است . (منتهی الارب ). ضریر انطاکی در تذکره گوید مأخوذ من شجریقارب الرمان طولا و تفریعا الا ان ورقه عریض یتصل بعضه ببعض صلب دقیق له زهر الی الحمرة ینخلف کالزیتونه ینکسر عن بزر دقیق اسود و اللاذن اماطل یقع علیها اورطوبة خلقیة منها و یسمی البرعون اوالقنسوس و اجوده اللین الطیب الرائحةالضارب الی حمرة و خضرةالمأخوذ من الشجر و یعرف بالعنبری و منه مایعلق باصواف الغنم و شعور المعز اذا رعت شجره و هودون الاول و کله حاریابس فی الثانیة یلین الصلابات خصوصاً مع الزفت و الشمع و یدمل القروح و یمنع النزلات و السعال و ضعف المعدة و الفواق شربا و طلاء وحرق النار بدهن الورد و الخلع و الرض بالزیت دهنا وینفع من الاختناق و یدر الفضلات و یسکن الاوجاع کلها بدهن الشبت اولاترج و یمنع سقوط الشعر و یقویه بدهن الاس و یحل الریاح و [ ینفع ] الاسهال المزمن بالشراب و من تبخرت به بعد ما استبرأت من البول فان قامت بعد تدخینه الی البول سریعاً فانها تحمل و الا فقد یئست منه و هو یطرد الهوام و یخرج الاجنة و یضرالسفل و یصلحه السنبل و شربته نصف درهم . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
ترجمه مقاله