ترجمه مقاله

قیس

لغت‌نامه دهخدا

قیس . [ ق َ ] (ع مص ) اندازه کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قال : الشی ٔ بغیره و علیه قیسا و قیاساً؛ قدره علی مثاله . (اقرب الموارد). || به ناز خرامیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قاس فلان ؛ تبختر و اشتدّ. || گرسنه شدن . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سختی و گرسنگی . || (اِ) نره . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله