قهر گرفتن
لغتنامه دهخدا
قهر گرفتن . [ ق َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غضبناک شدن . خشم گرفتن . || برانگیخته شدن . بهیجان آمدن . (فرهنگ فارسی معین ).
- به قهر گرفتن ؛ به زبردستی غالب آمدن . چیره شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
- || به ظلم و جور گرفتن . (فرهنگ فارسی معین ).
- به قهر گرفتن ؛ به زبردستی غالب آمدن . چیره شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
- || به ظلم و جور گرفتن . (فرهنگ فارسی معین ).