ترجمه مقاله

قل

لغت‌نامه دهخدا

قل . [ ق ُل ل ] (ع اِمص ) کمی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ضد کُثْر. (اقرب الموارد): الحمدﷲ علی القل و الکثر. (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) کم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قلیل . (اقرب الموارد): ما له قل و لا کثر؛ نیست او را کم و بیش . (منتهی الارب ). || اندک تر از چیزی . || رجل قل ؛ مرد تنها و بی کس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هوقل بن قل ؛ یعنی او و پدرش شناخته نیستند. (اقرب الموارد). || اسبی که رنگش بادامی و از موی یال تا دم او خطی سیاه بر پشتش باشد. (غیاث اللغات ).
ترجمه مقاله