ترجمه مقاله

قعب

لغت‌نامه دهخدا

قعب . [ ق َ ] (ع اِ) قدح چوبین . (دهار). کاسه ٔ مغاک بزرگ درشت یا مایل به کوچکی ، یا کاسه ای که یک کس را سیر کند. (منتهی الارب ). القدح الضخم الغلیظ الجافی ، و قیل الی الصغر، و قیل یروی الرجل . (اقرب الموارد). ج ، اَقْعُب ، قِعاب ، قِعَبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || تک سخن و غور آن . (منتهی الارب ): قعب الکلام ؛ غوره . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله