ترجمه مقاله

قشع

لغت‌نامه دهخدا

قشع. [ ق َ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دور کردن .(منتهی الارب ): قشعت الریح السحاب ؛ کشفته . النور یقشع الظلام ؛ ای یکشفه . (اقرب الموارد). || دوشیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قشعت الدرة؛ یبست اطرافها. (اقرب الموارد از تاج العروس ). || سبک گردیدن . (منتهی الارب ). || خشک شدن : قَشِعَ الشی ٔ؛ جف . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله