ترجمه مقاله

قشراء

لغت‌نامه دهخدا

قشراء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقشر. برکنده پوست ، هرچه باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- حیة قشراء ؛ مار پوست برکنده .
- شجرة قشراء ؛ درخت پوست از گرما رفته ، او کأن بعضها قد قشر. (منتهی الارب ).
|| زن پوست رفته بینی از گرما. || سخت سرخ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله