قرشبلغتنامه دهخداقرشب . [ ق ِ ش َب ب ] (ع ص ) سالخورده ٔ بدحال . || بسیارخوار. (منتهی الارب ). || شگرف اندام فربه و دراز. || زشت خوی . || فربه شکم . ج ، قراشیب . (منتهی الارب ). || (اِ) شیر بیشه .