ترجمه مقاله

قرآن خوان

لغت‌نامه دهخدا

قرآن خوان . [ ق ُرْ خوا / خا ] (نف مرکب ) قرآن خواننده . قاری . عابد. پارسا. شخصی که پیوسته قرآن خواند. (برهان ) : و جده ای بود مرا زنی پارسا و خویشتن دار و قرآن خوان . (تاریخ بیهقی ). || کنایه از شخصی است که او را از حکومت و منصب معزول کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله