ترجمه مقاله

قتلغ ترکان

لغت‌نامه دهخدا

قتلغ ترکان . [ ق ُ ل ُ ت َ ] (اِخ ) زن سلطان قطب الدین حاکم کرمان . قطب الدین به سال 651 هَ . ق . که به فرمان منکوقاآن مغول به سلطنت کرمان رسید. قتلغترکان را به نکاح درآورد. وی زنی عاقله بود. او را از قطب الدین دختران آمدند قطب الدین به سال 655 هَ . ق . درگذشت و سلطان حجاج پسر او به فرمان منکوقاآن به پادشاهی کرمان رسید ولی چون کودک بود قتلغترکان منکوحه ٔ پدرش مدبّر کار او گشت و به امر سلطنت قیام کرد و دختر خود پادشاخاتون را به ابقای (آباقای ) خان داد و بدین سبب قوی و نیرومند شد. پانزده سال با قدرت حکومت کرد و در این هنگام سلطان حجاج به حد رشد و مردی رسیده بود. مفتنان میان او و قتلغ ترکان وحشت انگیخته و گردی در خاطرها بنشاندند. در بزمی سلطان حجاج از مستی قتلغترکان را در رقص کشید او اگرچه کراهت داشت ولی بسبب مستی حجاج مخالفت نکرد و آستین برافشاند پیروان حجاج بر آن شدند که سلطنت را از قتلغترکان گرفته و بدست حجاج سلطان بسپارند. قتلغ از این کار برنجید به درگاه ابقاخان (آباقاخان ) شوهر دختر خود رفت حکم شد که سلطان حجاج به کار فرمان دخالت نکند و امر سلطنت را با قتلغترکان واگذارد سلطان حجاج در غیبت قتلغترکان به مخالفت ابقاخان به اولاد اکتاخان وسیلت جست ، قتلغترکان در مراجعت به این معنی پی برد و در کرمان مجالی برای ماندن نیافت و به سال 666 هَ . ق . به دهلی رفت و ده سال آنجا بماند. چون سلطان جلال الدین حجاج دردهلی سلطنت یافت او را مدد کرد و لشکر داد تا کرمان را مستخلص کند، وی دوازده سال دیگر در کرمان به استقلال حکم کرد و میان او و سلطان سیورغتمش بن قطب الدین در کار سلطنت مبارزاتی بود تا به سال 681 هنگامی که قتلغترکان در تبریز برای نزاع در کار سلطنت به اردو آمده بود، درگذشت . دخترش بی بی ترکان او را به کرمان دفن کرد. (از تاریخ گزیده چ لندن ص 529، 530، 531).
ترجمه مقاله