ترجمه مقاله

قاسم

لغت‌نامه دهخدا

قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی ، ملقب به المنصور باﷲ. از خاندان الهادی الی الحق حاکم یمن و از ائمه زیدیه است . در اطراف صنعاء به سال 967 هَ . ق . تولد و نشو و نما یافت و بخشی از علوم را فراگرفت و مردم را به بیعت خود خواند. جمعیت کثیری به سال 1016 هَ . ق . به پیشوائی او بیعت کردند. وی نمایندگان خود را به سوی قبائل اعزام داشت و دارای قدرت و شوکت گردید و با نواب السلطنه ٔ ترکیه در یمن به جنگ برخاست و بسیاری از سرزمین او را تصرف کرد و تمام مردم جبال از او پیروی کردند. وی مردی محتاط و شجاع بود و بر همین منوال بود تا در شهاره به سال 1029 هَ . ق . وفات یافت . تألیفاتی دارد. او راست : 1- الاعتصام در حدیث که ناتمام است . 2 - اساس لعقائد الاکیاس . خطی در اصول دین . رجوع به البدر الطالع ج 2 ص 47 و بلوغ المرام ص 65 و الذریعه ج 2 ص 3 و البعثة المصریه ص 21 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 18 شود.
ترجمه مقاله