ترجمه مقاله

قاسم

لغت‌نامه دهخدا

قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن ربیعبن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف ، ملقب به جروالبطحاء و امین و مکنی به ابوالعاص . یکی از اصحاب رسول خدا (ص ) و داماد اوو شوی زینب بزرگترین دختران او است . زینب را در زمان جاهلیت در مکه ازدواج کرد و مادام که اسلام نیاورد زینب در مدینه پیش پدر ماند ولی پس از اسلام او به وی برگشت . گویند در سفر تجاری که از مکه به شام میرفته است این شعر را در عشق و علاقه به زینب سروده است :
ذکرت زینب لما جاوزت ارماً
فقلت سقیالشخص یسکن الحرما.
راویان در نام او اختلاف دارند که آیا مهشم یا لقیط یا یاسر است . مرزبانی گوید نام وی قاسم است . رجوع به مرزبانی 332 والاصابه باب الکنی و حاشیه ٔ استیعاب ج 4 ص 125 و 129 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 9 و الاصابه جزء سوم قسم اول ص 213 و نیز ابوالعاص لقیط شود.
ترجمه مقاله