ترجمه مقاله

فنطاس

لغت‌نامه دهخدا

فنطاس . [ ف ِ ] (ع اِ) حوضچه ای در کشتی که زهاب آبهای کشتی در آن جمع گردد. (فرهنگ فارسی معین ). حوض کشتی که در آن نشانه ٔ آب آن گرد آید. || آوندی ساخته از چوب در کشتی که در آن آب خوردن نهند. (منتهی الارب ). بشکه ای در کشتی که در آن آب شیرین ریزند. (فرهنگ فارسی معین ) : جهازات را مکلکل گردانید و فنطاسها که اوانی آب باشد چون دیده ٔ عشاق از اشک مالامال ساخت . (تاریخ وصاف ). || کاسه ای که بدان آب شیرین بخش نمایند. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله