فلک سواری
لغتنامه دهخدا
فلک سواری . [ ف َ ل َ س َ ] (حامص مرکب ) سواری بر فلک . بلندپروازی . مرکب بر آسمان راندن . فلک پیما بودن :
رستمی کز فلک سواری رخش
هم بزرگ است و هم بزرگی بخش .
کرده فلک از فلک سواری
رویین دز قطب را حصاری .
رستمی کز فلک سواری رخش
هم بزرگ است و هم بزرگی بخش .
نظامی .
کرده فلک از فلک سواری
رویین دز قطب را حصاری .
نظامی .