فریبا
لغتنامه دهخدا
فریبا. [ ف ِ / ف َ ] (نف ) (از: فریب +ا، پسوند فاعلی یا مفعولی ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ).فریبنده . || (ن مف ) فریفته . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). صاحب براهین العجم فریبا را به معنی مفعولی غلط میداند. (یادداشت مؤلف ) :
هم حور بهشت ناشکیبا ازتوست
هم جادو و هم پری فریبا از توست .
هم حور بهشت ناشکیبا ازتوست
هم جادو و هم پری فریبا از توست .
مجدهمگر.