ترجمه مقاله

فرزوم

لغت‌نامه دهخدا

فرزوم . [ ف ُ ] (ع اِ) کنده ٔ موزه دوزان . (منتهی الارب ). چوب مدوری که کفشگران بر آن کفش دوزند و قرزوم با قاف نیز گفته اند و اهل مدینه آن را الجباءة گویند. (از اقرب الموارد). || کالبد کفشگران که بدان کفش را اندازه نمایند. (منتهی الارب ). قالب کفش . || نوعی از جامه که آن را المرط یا المئزر گویند. (اقرب الموارد). رجوع به جباءة و المئزر و مرط و قرزوم شود.
ترجمه مقاله