ترجمه مقاله

فاصل

لغت‌نامه دهخدا

فاصل . [ ص ِ ] (ع ص ) جداکننده :
به دوستی که ندارم ز کید دشمن باک
وگر به تیغ بود در میان ما فاصل .

سعدی .


جداکننده ٔ حق از باطل . (یادداشت بخط مؤلف ). فصیل . || قاطع.
- حکم فاصل ؛ حکم قاطع. (یادداشت بخط مؤلف ). حکم نافذ و روان . (منتهی الارب ). ماضی . (اقرب الموارد).
- حد فاصل ؛ آنچه میان دو چیز فاصله باشد. برزخ .
ترجمه مقاله