ترجمه مقاله

غوج

لغت‌نامه دهخدا

غوج . [ غ َ ] (ع مص ) دوتا شدن و خمیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بدو درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ایستادن بجای . (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ) جمل غوج ، اشتر پهن سینه . (مهذب الاسماء) (لسان العرب ). || فرس غوج اللبان ؛اسب فراخ پوست سینه . اسبی که پوست سینه ٔ آن فراخ باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || فرس غوج موج ؛ یعنی اسبی که گامهای او وسیع باشد چنانکه گویی موج میزند. (از مهذب الاسماء). غوج یعنی نیکو، و موج اتباع است . (از لسان العرب ).
ترجمه مقاله