ترجمه مقاله

غنی

لغت‌نامه دهخدا

غنی . [ غ َ ] (اِخ ) میر عبدالغنی . از سادات جلیل القدر تفرش ، و برادر آقا محمدصادق است . به حلیه ٔ کمالات متحلی است . به اسم تخلص میکند و در جوانی درگذشته است . طبع خوشی داشته ، این اشعار از اوست :
یک بار اگر رخ خود، آن دلربا ببیند
عاشق اگر نگردد از چشم ما ببیند.
همچنین گوید:
عمری به ره وفا نشستیم عبث
دل جز تو به دیگری نبستیم عبث
در پیش تو قدر هر سگی بیش از ماست
ما اینهمه استخوان شکستیم عبث .

(از آتشکده ٔ آذر چ بمبئی ص 407).


رجوع به الذریعه ج 9 ص 792 شود.
ترجمه مقاله