ترجمه مقاله

غنم

لغت‌نامه دهخدا

غنم . [ غ ُ] (ع مص ) غنیمت یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). غنیمت ، و پیروزی به چیزی بی دسترنج ، یا غُنم در حصول چیزی بی دسترنج آید و بس ،و در غنیمت غیر آن . (منتهی الارب ). ج ، غُنوم . (لسان العرب ). غنیمت و توانگری . توانگری . (مهذب الاسماء). غنیم . غنیمت گرفتن . غنیمت یافتن . رسیدن به غنیمت و فَی ٔ . رسیدن به چیزی بی رنج و مشقت و بلاعوض . || (اِ) زیادت . نَماء. فاضل قیمت . سود. بهره . (از لسان العرب ). || الغُنم بالغرم ؛ یعنی غنیمت در مقابل غرامت است ، و همچنین گویند: الغرم مجبور بالغنم . (از اقرب الموارد). صاحب تاج العروس آرد: در حدیث است : الرهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه ، و غنم در اینجا بمعنی زیادت و نماء و افزایش قیمت است .
ترجمه مقاله