غم فزای
لغتنامه دهخدا
غم فزای . [ غ َ ف َ ] (نف مرکب ) بمعنی غم فزا. رجوع به همین ترکیب شود :
مبندید با رشک و با آز رای
که این غم فزای است و آن جانگزای .
آن غمگسار دینه مرا غمفزای گشت
وآن غمفزای گشته کنون غمگسار من .
مبندید با رشک و با آز رای
که این غم فزای است و آن جانگزای .
(گرشاسب نامه ).
آن غمگسار دینه مرا غمفزای گشت
وآن غمفزای گشته کنون غمگسار من .
ناصرخسرو.